رو سر بنه به بالین، تنها مرا رها کن ترک من خراب شبگرد مبتلا کن ... ماییم و موج سودا، شب تا به روز تنها خواهی بیا ببخشا، خواهی برو جفا کن ... از من گریز تا تو، هم در بلا نیفتی بگزین ره سلامت، ترک ره بلا کن ... ماییم و آب دیده، در کنج غم خزیده بر آب دیده ی ما، صد جای آسیا کن. خیره کشی است مارا، دارد دلی چو خارا بکشد کسش نگوید، تدبیر خونبها کن! بر شاه خوبرویان، واجب وفا نباشد، ای زرد روی عاشق، تو صبر کن وفا کن دردی است غیر مردن آن را دوا نباشد پس من چگونه گویم، کین درد را دوا کن ...